" چه سخت است تُنگِ ماهی بودن ...
* نَشکنی : زندانبانی . . .
* بشکنی : قاتلی . . . . . . .
" خوش به حال آب " ................
"무슨 하드 물고기 그릇되고있다 ...
* 깨지지 않는 : 가드. . .
* 브레이크 : 살인자. . . . . . .
"운이 좋은 물"..................
“什么是不好当鱼缸...
*坚不可摧:守卫。 。 。
*突破:凶手。 。 。 。 。 。 。
“吉祥水”..................
"Was ist hart, ein Fischglas ...
* Unbreakable: Wachen. . .
* Brechen: den Mörder. . . . . . .
"Glücklich Water" ..................
"What is hard being a fish bowl ...
* Unbreakable: guards. . .
* Break: the murderer. . . . . . .
"Lucky Water" ..................
«Qu'est-ce difficile d'être un bol de poisson ...
* Incassable: gardes. . .
* Cassez: le meurtrier. . . . . . .
"Lucky eau" ..................
اگه یه روزی رفتی و دیگه برنگشتی بهت قول نمیدم که منتظرت بمونم
ولی از تو میخوام وقتی اومدی
یه شاخه گل روی قبرم بزاری...
有一天我會去,我答應你,她不留下來,但我當她想在我的墓上的玫瑰...
Someday I'll go and I promise you that she does not stick around, but I did want a rose on my grave when she ...
یوما ما سأذهب وأنا أعدکم أنها لا حول عصا، ولکن لم ترید وردة على قبری عندما ...
สักวันหนึ่งฉันจะไปและผมสัญญาว่าเธอจะไม่ติดรอบ แต่ฉันไม่ต้องการดอกกุหลาบบนหลุมฝังศพของฉันเมื่อเธอ ...
Algún día voy a ir y te prometo que no se queda, pero yo quería una rosa en mi tumba cuando ella ...
언젠가는 갈거야, 그리고 난 당신을 약속 그녀는 주위에 붙어 있지 않습니다 만, 때 그녀 나는 내 무덤에 장미를하려는 거 ...
این چند روز را مسافرت بودم بد نبود ها ولی یک جورایی بهم خوش نگذشت این اینترنت ایرانسل هم مدام قطع میشد اما هر موقع که انتن داشت میرفتم به وبلاگم شاید سر زده باشد اما خب .........
تصمیم گرفتم تا اخر امتحاناتم تو وبلاگم ننویسم و به جاش اینجا بنویسم نمیتونم چیزی ننویسم دلم میخواد گهگداری جایی بنویسم و اینجا تنها جایی که دوست دارم حرفاما بنویسم و میدونم کسی هست که حرفاما میخوند البته گاهی تلخ میشم اونم بخاطر اینکه لحظاتم تلخ ..................
ولی باید دیگه درس خوند دلم میخواد بهترین نتیجه این ترمما به دست بیارم و با معدل فوق العاده بالا قبول بشم میدونم کار نشد ندارد ...........
چه میشود کرد...؟؟؟
مگر میشود دنیا را پاره کرد...
از تویش خوشبختی درآورد...!!!
همین است که هست...!
(فروغ فرخزاد)
این هفته به هر جور بود گذشت این روزا بد رقمه خسته م از همه چیز خسته م یه جوری حوصله هیچکسا ندارم و دارم طی الارض میکنم البته درساما میخونم اما انگیزه قدیمما ندارم اصلا دیگه انگیزه ای ندارم یه جورایی تهی و خالی شدم و اصلا از این حس و حالم خوشم نمیاد دوست دارم بیشتر تنها باشم و از ادما دورتر باشم دوست دارم خطما عوض کنم که حتی دوستامم بهم زنگ نزنند حتی دایی و خاله و .......
دوست دارم از اینجا دور بشم و ای کاش میشد پر میکشیدم میرفتم پیش خدا
دیگه حتی با نوشتن هم دلم خنک نمیشد یک ذره هم اروم نمیشم بیشتر میسوزم
این روزا دارم از همه دور باشم
دور دور ....
[ ایـن
خنـده های
زورکـی...
فقـط
چــروک
صـورت را زیـاد مـی کننـد...! ]
هیــچ چیز دلنشین تر از این نیست که:
مدام نامت را صدا بزنم...
با یک علامت سؤال"؟"
و "تـــو" با حوصله جواب بدهی...
جـــــان دلـــــم!؟
میدونی اخر یک روز سخت و کلی سر و کله زدن با استاد و معادله ها و تویه دانشگاه مدام دویدن واسه کلاس بعدی چی خیلی بهت حال میدد ؟؟؟؟؟؟؟؟
خب داری فکر میکنی
یه خواب خوب یا استراحت کردن یا برگشتن به خونه ....
اما همه اونا نه
وقتی خسته برسی خونه بیای سیستما روشن کنی همینجوری بی هوا بیای وبت و ببینی یه عزیز خواستنی واست نظر گذاشته باشد خوشحال بشی اره اما بهتر از اون کلی بال در بیاری اینکه روز تولدتا بهت تبریک بگه ساده بودن تبریک مهم نیست این مهم که یادش بوده و اومده تبریک بگه
همین لحظه واسه من کافیه دوست داشتنی لحظه واسه من :)
نمیدونم چجوری تشکر کنم
ممنون مخاطب عزیزم