پسری از مادرش پرسید ،
چگونه خواهم توانست برای خودم زنی لایق پیدا کنم؟
مادر پاسخ داد،
نگران پیدا کردن زن لایق نباش ،
روی مردی لایق شدن تمرکز کن .
ارسال در تاريخ پنجشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۱۶ ب.ظ توسط حمید رضا
از چادری که سرش بود خوششون نمی اومد.
بهش گفتن :چادری ها بو می دهند.
دلش شکست، تا خانه پیاده رفت.
سر نماز به سجده که افتاد یادش آمد، راست می گفتند چادری ها بوی خاک می دهند.
۱۴۰۰ سال است که چادر بوی خاک می دهد. از بوی خاک چادرش راضی بود.
ارسال در تاريخ سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۴۴ ق.ظ توسط حمید رضا
"خـــــــدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبـــــــران نمایم"
یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد.
می توانست، اما رسوایم نساخت. و مرا مورد قضاوت قرار نداد.
هر آن چه گفتم را باور کرد.
و هر بهانه ای آوردم را پذیرفت.
هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
امّا مــــن !
هرگز حرف خدا را بـــــــــــــاور نکردم...
ارسال در تاريخ جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۲۵ ق.ظ توسط حمید رضا