1- قبل از غذا باس رف دسشویی تا جا خوب باز شود
2- بغل دستی بزرگای مجلس باس وایساد (اونجا سفره پررنگ تره)
3- اول همه مرغا.کبابا، ماهیا رو وردار بعد برنج رو بکش روش تا کسی مرغا وکبابا رو نبییند و نفهمد چقدر می خوری اما اگر کسی به کسی نبود اصن برنج نکش
4- دوغ آخر دست بخور آخه ماستاش ته دلت میشیند و سیر میشی
5- کمربندو اول محکم کن، و بعد کم کم بازشکن تا بتونی غذا رو مثل آجر بچینی وبیای بالا
6- هر دفعه کله رو بالا بگیر و شکر خدا رو بجا بیار و یک نفس عمیق بکش تا یکم جا تو معده باز شود
7- اگه میشد نشین بخور! ایستاده می تونی بیشتر بخوری
8- کباب کوبیده رو حتما چهارلاش کن وبعد چنگال بزن توشو بعد خیلی سریع بزار گوشه لپت! چون این کارا خیلی سریع اتفاق میفته معده نمیتونه به مغز فرمون بده چطور شد و شما به این زودیا سیر نمیشید
اصن زن باس...
وقتی داره آشپزی میکنه...
و آقاشون دراز کشیده رو مبل داره فوتبال میبینه...
الکی بگه...
آخ آخ دستمو بریدم...
تا آقاشون نگران شه و بپره تو آشپزخونه...
و بگه دو دقه حواسم بهت نبودا...
چیکار کردی با خودت...
و بفهمه یه چیزی مهمتر از فوتبالم هست...
:)
ﺩَﺳــــﺖ ﻫـــــآﯼ ﮐــﻮﭼَﮑـَﺶ
ﺑـــــﻪ ﺯﻭﺭ
ﺑــــﻪ ﺷﯿــــﺸـﻪ ﻫــــآﯼ ﻣـــآﺷﯿــﻦ ﺷــــآﺳـﯽ ﺑُﻠَــــﻨﺪِ ﺣـــآﺟـﯽ ﻣـــﯽ ﺭِﺳَــــﺪ .
ﺍِﻟﺘِــــــﻤآﺱ ﻣــــیکُـنَـــد :
... ﺁﻗــــــآ ... ﺁﻗـــــــآ "ﺩُﻋــــــآ " ﻣــﯽ ﺧَـــﺮﯼ ...!!؟
ﻭَ ﺣـــــآﺟـﯽ ﺑــــﯽ ﺍِﻋﺘِﻨـــــــآ ...
ﺗَﺴﺒـــــﯿﺢِ ﺩآﻧــــــﻪ ﺩُﺭُﺷـﺘَـــــﺶ ﺭآ ﻣـــﯽ ﮔَــــﺮﺩآﻧــــﺪ ...
ﻭَ ﺑَــــﺮآﯼ ﻓَـــــﺮَﺝِ ﺁﻗـــــآ "ﺩُﻋـــــــــآ " ﻣــﯽ ﮐُﻨَــــــﺪ ...!!!
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺷﺐ ﺩﻳﺮ ﻣﻴﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ
ﺯﻧﺶ ﺩﺍﺩﻭ ﺑﻴﺪﺍﺩ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻨﻮ ﻧﺒﻴﻨﻰ ﭼﻪ ﺣﺴﻰ ﺑﻬﺖ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﺪﻩ؟
ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻰ ﻣﻴﮕﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﻋﺎﻟﻰ ﻣﻴﺸﻪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪ
ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾﺪ
ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﺑﺎﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺯﻧﺸﻮ ﻧﺪﯾد …
ﺧﻼﺻﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻭﺭﻡ ﭼﺸﻤﻪ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻮﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﺯﻧﺸﻮ ﺑﺒﯿﻨﻪ!!
نمونه یک شوهر رمانتیک:
زن:عزیزمممم شام بریم بیرون؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مرد:باشه عزیزم سفره را بنداز توحیاط!!
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ......
ﺑﺎ ﻫﺮﮐﺱ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﻜﻦ ......
ﺻﺒﺮ ﮐﻥ.....
ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﺎﻝ.....
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺻﺒﺮ ﮐﻥ......
ﺗﺎ ﮐﺳﻲ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﺑﻲ ﻛﻪ ﺭﻧﺞ ﻫﺎﯾﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ.....
ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻧﮓ....
ﻭ ﺻﻮﺭﺕ......
ﻭ ﺑﺪﻧﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ.....
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﺹ ﺑﻮﺩﻥ....
ﻭ ﻣﻌﺮﻓﺘﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ....
یه دختر❤ همه احساسش رو میشه تو موهاش دید
تو حس که بره همه موهاشو میریزه رو صورتش
عصبی که بشه با کش خفش میکنه
تو رویا که باشه میبافتش
اما وقتی که دلش بشکنه
اولین چیزی که اضافیه ��� ←موهاشه���→
منتظر هیچ دستی نباش خودت اشک های را پاک کن (همه رهگزرند)
زبان استخوان ندارد ویلی آنقدر قویست که بتواند دلی را بشکند(مراقب حرف هایت باش)
گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد . اصرار به برگشتنش نکن پشیمان میشوی (خداوند وجود دارد پس حکمش را قبول کن)
عمر من هشتاد سال است ولی مثل هشت دقیقه گذشت ودارد به پایان میرسد(تو این دقیقه های کم کسی را از دست خودت ناراحت نکن)
نه سفیدی بیانگر زیبایی است نه سیاهی نشانه زشتی کفن سفید است اما ترساننده و کعبه سیاه است اما دوست داشتنی (انسان به اخلاقش است نه به مظهرش)
به شیطان گفتم: «لعنت بر شیطان»!
لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟»
پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد»
پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟
گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»
با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!»
جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»
پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟»
پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!!!