لبانم را دوخته ام
مبادا بگویم :" دوست دارم "
که هر بار گفتم
تنهایی ام بزرگتر شد ...
از فکر حذف کردن وبم بیرون اومدم
لطفا اینجوری نگید
چرا شما متاسف باشید
شما بهترین هدیه ای هستید که از طرف خدا وارد زندگیم شد
حداقل تغییر زندگیم به وسیله شما بوده...
این وبلاگ حدودا در ۲۶ آذر, ساعت ۲۱:۰۹ حذف خواهد شد.
این وبلاگ در تاریخ اعلام شده حذف میشد البته بصورت اتوماتیک
گفتم فقط اینجا خداحافظی بنویسم
وقتی واسه کسی مهم نیستم پس بهتر نباشم...
حلالم کنید خواهشا
دیگه نیستم....
پایان
امتحانات میان ترمم تموم شد
از امروز دارم استارت پایان ترم را میزنم
دلم واسه نوشتن تنگ شده بود
کم کم دوباره مینویسم
من اگر بمیرم کسی هم دلتنگم میشد فکر نکنم
خب کلی به خدا بدهکارم
همیشه میگند قبل از اینکه دور بشد باید تلاش کرد
ولی اگر دور شد چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
خوندم اما نه اونقدر
خسته شدم گفتم بیام اینجا بنویسم و برم ولی خب چیزی به ذهنم نمی رسد نمیدونم چی بنویسم تا یه کوچولو منا اروم کند
خب من به همون یه کوچولو اروم شدن هم راضیم تو دنیای من همین یک کوچولو خوشی ها هم کم پیدا میشند
فردا عصر امتحان دارم صبح را نمیرم کلاس و بعدش میرم دانشگاه غذا هم رزرو کردم میرم دانشگاه غذا میخورم
زیاد اتفاق های خاصی واسم نیفتاده تا بخوام بنویسم اما بازم راضیم به همین یه کوچولو نوشتن هام
خیلی وقته دیگه از اون شعرهای ابکیم هم چیزی نمی نویسم و البته دیگه زیر دوش هم نمیخونم با این صدای در به داغونم
گوشه و کنار این خونه
همش واسه من پر خاطره س
لحظه های کودکی
شیطنت های ناب
پر از خنده بی وقفه
چه می شود حال من اینگونه بی تاب
زمان گویی به پرواز و در پیچ و تاب
کاش داشتم تونلی از زمان
و میخندیدم به همه اشتباهاتم ...
آره ،
تو راست میگی که بد شدم آروم ،
میگی که جون به لب شدم امشب ،
بمون اگه بری چیزی درست نمیشه..
ساده ،
نمیشه بی خبر بری عشقم ،
بگو نمیشه بگذری از من بگو کنارمی همیشه..
تو رو خدا ببین چه حالیم نگو که میری دلم می خواد که دستمو بگیری
نرو بدون تو شکنجه میشم
پیشم بمون دیگه چیزی نمیگم
آخریشه کسی واسم شبیه تو نمیشه
بمون الهی من واست بمیرم.....
( آره تو راست میگی با صدای رامین بیباک )
اولین امتحانم که فیزیک بود را دادم و چهارشنبه هم معادلات دارم
وای هیچی هم نخوندم
باید امروز همش معادلات بخونم...
به قول مرحوم خسرو شکیبائی :
نامه ای خواهم نوشت …
نامه ام باید کوتاه باشد ، ساده باشد ، بی حرفی از ابهام و آیه ، از نو برایت مینویسم …
حال همه ما خوب است ، اما تو باور نکن !
الان دارم اهنگ بی تو با صدای والایار را گوش میدم واقعا به حالم میخورد و دارم باهاش گریه میکنم بد رقم این اهنگ به دلم نشسته
امروز درس امار و مدار داشتم به امار دیر رسیدم یک کمی و مدار هم که هیچی حالیم نمیشد
الانم مثل سرما خورده ها شدم فیر فیرتم راه افتاده
امشب حس نوشتن اصلا ندارم...