عشق من
شخصی

شازده کوچولو

شازده کوچولو را تموم کردم اینبار کامل خوندمش بعضی تیکه هاش که خیلی دلم نشستا اینجا مینویسم مثلا جایی که شازده کوچولو میخواست از سیاره کوچکش مهاجرت کند و برد جاهای دیگر را ببیند اومد از گلش خداحافظی کند تو جواب هاش یک حرف جالب زد : من سبک مغز بودم . ازت عذر میخواهم . سعی کن خوشبخت باشی .

وقتی کسی ازمون دور میشد و میرد تازه میفهمیم که اشتباه میکردیم قدر داشته هامون را داشته باشیم و با اخم و تخم انسان های دوست داشتنی که هستند چه دور یا نزدیکمون را نرجونیم ...

اخترک ششم اقا پیره ای بود که جغرافی دان بود ولی خودش نمی رفت تحقیق کند و منتظر بود یه کاشف بیاد و رویه حرفایه اون جغرافی را بنویسد تازه باید امتحان میکرد حرفایه کاشف درسته یا نه مثل ما ادما که با حرفایی که از دیگرون میشنویم عمل میکنیم نه اینکه خودمون بریم کاشف به عمل باشیم ...

مخصوصا قسمت های گفتگوش با روباه در مورد اهلی کردن یعنی همون علاقه مند کردن ...

تقصیر همه سوئ تفاهم ها زبان است باید با نگاه دل دید و حرف زد نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند ...

به قل شازده کوچول به گل ها شما سر سوزنی به گل من نمی مانید نه کسی را اهلی کردید نه کسی شما را حتی نمیشود واسه تون مرددددد .......

در ادامه واستون داستان شازده کوچولو را گذاشتم دوست داشتید دانلودش کنید ...

دریافت
حجم: 5.6 مگابایت
توضیحات: داستان شازده کوچولو



ارسال در تاريخ شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۳۳ ب.ظ توسط حمید رضا

نظرات (۱)

من نشستن و دیدن غروبشو دوس داشتم...و اون گله
۱۸ بهمن ۹۴، ۰۱:۴۷
پاسخ:
خوندم کامل و چندبارم خوندم 
یادم رفت اضافه کنم خوش به حالش هر چقدر خواست غروب را نگاه میکند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.: blog Themes By Jamo Design :.
قالب های بلاگ بیان