عشق من
شخصی

ﺗَﻪ ﺍُﺗُﻮﺑﻮﺱ

بعضی وقتا ﺗَﻪ ﺍُﺗُﻮﺑﻮﺱاون ﺻَﻨﺪَﻟﯽ ﺁﺧَﺮﮐِﻨﺎﺭِﺷﯿﺸﻪ
ﺑِﻬﺘَﺮﯾﻦﺟﺎﯼِﺩُﻧﯿﺎﺳﺖ
ﺑَﺮﺍﯼﺁﻧﮑﻪﺳَﺮَﺕﺭﺍﺑِﭽَﺴﺒﺎﻧﯽﺑﻪﺷﯿﺸﻪ
ﺯُﻝ ﺑِﺰَﻧﯽﺑﻪﯾِﮏﺟﺎﯼِﺩﻭﺭ
ﻭﻓِﮑﺮﮐُﻨﯽ
به اینکه اَگَْْرنباشی نه دِلی بَرایَت تنگ میشود
نه چشمی منتظرِدیدارت است نه کسی توروبه یاددارد
ﻓﮑﺮﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺭَﺕ ﻣﯿﺪَﻫَﺪ
ﻭﯾﺎﺩَﺕ بِرَوَﺩ ﻣَﻘﺼَﺪَﺕ ﮐُﺠﺎﺳﺖ
ﺁﻩ ﺑِﮑِﺸﯽﺍﺯﯾﺎﺩﺁﻭَﺭﯼِ
ﺣِﻤﺎﻗَﺖﻫﺎﯼِﻋﺎﺷِﻘﺎﻧﻪ ﺍﺕ
ﺷﯿﺸﻪﺑُﺨﺎﺭ ﺑِﮕﯿﺮَﺩ
ﺗﻮﺑﺎﺍَﻧﮕُﺸﺖ ﺑِﻨِﻮﯾﺴﯽدوستم داشته باش
ﺩِﻟَﺖﺑِﮕﯿﺮَﺩﺍَﺯﺍَﺯ ﺗَﺼَﻮﺭِ غِیْرِمُمْکِنَش.
دیگرﭼِﺸﻤﻬﺎﯾَﺖﺭﺍﺑِﺒَﻨﺪﯼ
ﻮﺗﺎﺁﺧَﺮﯾﻦﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩﺩَﺭﺧُﻮﺩَﺕﮔِﺮﯾﻪکنی



ارسال در تاريخ پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ توسط حمید رضا

نظرات (۱)

محمد حسین
یارب

من از بچگی دوست داشتم اتفاقاً جلو بشینم ..و هر وقت هم راننده دور میزد حس می کردم الانه که یکی رو یا زیر کنه یا بماله نصف طرف رو ببره ..


از شوخی کذشته متن عالی بود ..لذت بردم ..
۲۵ دی ۹۴، ۱۸:۰۵
پاسخ:
جالب بود
البته من همیشه میرفتم اخرین صندلی و کنار پنجره چونکه دوست داشتم اطراف را ببینم 

ممنون از نظر لطفتون ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
.: blog Themes By Jamo Design :.
قالب های بلاگ بیان