بعضی وقتا ﺗَﻪ ﺍُﺗُﻮﺑﻮﺱاون ﺻَﻨﺪَﻟﯽ ﺁﺧَﺮﮐِﻨﺎﺭِﺷﯿﺸﻪ
ﺑِﻬﺘَﺮﯾﻦﺟﺎﯼِﺩُﻧﯿﺎﺳﺖ
ﺑَﺮﺍﯼﺁﻧﮑﻪﺳَﺮَﺕﺭﺍﺑِﭽَﺴﺒﺎﻧﯽﺑﻪﺷﯿﺸﻪ
ﺯُﻝ ﺑِﺰَﻧﯽﺑﻪﯾِﮏﺟﺎﯼِﺩﻭﺭ
ﻭﻓِﮑﺮﮐُﻨﯽ
به اینکه اَگَْْرنباشی نه دِلی بَرایَت تنگ میشود
نه چشمی منتظرِدیدارت است نه کسی توروبه یاددارد
ﻓﮑﺮﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺭَﺕ ﻣﯿﺪَﻫَﺪ
ﻭﯾﺎﺩَﺕ بِرَوَﺩ ﻣَﻘﺼَﺪَﺕ ﮐُﺠﺎﺳﺖ
ﺁﻩ ﺑِﮑِﺸﯽﺍﺯﯾﺎﺩﺁﻭَﺭﯼِ
ﺣِﻤﺎﻗَﺖﻫﺎﯼِﻋﺎﺷِﻘﺎﻧﻪ ﺍﺕ
ﺷﯿﺸﻪﺑُﺨﺎﺭ ﺑِﮕﯿﺮَﺩ
ﺗﻮﺑﺎﺍَﻧﮕُﺸﺖ ﺑِﻨِﻮﯾﺴﯽدوستم داشته باش
ﺩِﻟَﺖﺑِﮕﯿﺮَﺩﺍَﺯﺍَﺯ ﺗَﺼَﻮﺭِ غِیْرِمُمْکِنَش.
دیگرﭼِﺸﻤﻬﺎﯾَﺖﺭﺍﺑِﺒَﻨﺪﯼ
ﻮﺗﺎﺁﺧَﺮﯾﻦﺍﯾﺴﺘﮕﺎﻩﺩَﺭﺧُﻮﺩَﺕﮔِﺮﯾﻪکنی
ارسال در تاريخ پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ب.ظ توسط حمید رضا
۲۵ دی ۹۴ ، ۰۴:۵۷

یارب
من از بچگی دوست داشتم اتفاقاً جلو بشینم ..و هر وقت هم راننده دور میزد حس می کردم الانه که یکی رو یا زیر کنه یا بماله نصف طرف رو ببره ..
از شوخی کذشته متن عالی بود ..لذت بردم ..